ایلیا و مادر
پسر گلم از دیروز مادر برای اینکه مواظب تو باشه تا مامانی بتونه بره خرید اومده خونه ما.مادرجان واقعا ممنون .کی ما می تونیم ذره ای از این همه لطف و مهربونیتو جبران کنیم.دوست دارم .
مامانی هم صبح رفت بیرون هم عصر و کلی خرید کرد.تو پسر گلم ماه بودی اصلا اصلا هم مادر را اذیت نکرده بودی.تازه یه شیطنت تازه هم یاد گرفته بودی.مادر زبونشو واست بیرون می آورد تو هم سریع تقلید می کردی و زبون کوچولو و خوشگلتو بیرون می آوردی با صدای بلند می خندیدی.جالب اینکه این شیرین کاریتو فقط و فقط واسه مادرجان انجام می دادی.قربون پسرم بشم.
مادرجان همه زندگیشو صرف آسایش و راحتی ما کرده و می کنه.اون واقعآ فرشته است به خوبی و معصومی خاله مهرنوش.با تموم وجودم می پرستمش و سلامتی و خوشحالی دل شکستشو از خدای مهربون می خوام که خود اون بهترین می دونه که مادر یه فرشته است و دل ساده و یکرنگش را خوب می شناسه.پروردگار تو خود حافظش باش که که آسمان نگاهم دیوانه وار عاشق نگاه مهربانش است.آمین...