سومین نوروزت مبارک عزیزکم...
باز هم تکاپوی آخر سال که با شیطنت های بی پایان پسرک دو برابر هم می شود.شب است ساعت 2 نیمه شب...آرام خوابیده است...انگار فرشته ای پر از معصومیت...با تمام وجودم تقدس هوای اتاقش را حس می کنم...نفس عمیقی می کشم تا قداست این هوا را مزه مزه کنم...خداوندا سلامت بدارش... مشغول می شوم به چیدن سفره هفت سین....عجیب دوست دارم هفت سین را به هر شکلی که باشد همین که یک قرآن است و یک ماهی و یک سبزه خودش دنیایی است.امسال سفره هفت سین خانه امان را در یک سینی گرد کوچک می چینم تا در امان باشد از لطف بیکران پسرک!!!سخت مشغول چیدن هستم....صدای اذان که به گوشم می رسد چشمان گرد گرد می شوند عجیب غافل شده ام از گذشت زمان.چیدن هفت سینمان که تما...
نویسنده :
مامان ایلیا
0:28