ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

عزیز دل مامان بابا

این روزها...

1390/5/6 3:25
نویسنده : مامان ایلیا
566 بازدید
اشتراک گذاری

ایلیای نازم این روزا خیلی بامزه می خوابی.از شمال به جنوب تخت از غرب به شرق مدام در حال غلت زدنی.وقتی می خوابی میرم 2 دقیقه بعد که بر می گردم می بینم بله گل پسرم از حالت عمودی در اومدن و افقی خوابیدن.قربونت بشم مامانی.تازه از خواب بیدار شدنت بامزه تر اونقدر قشنگ کش و قوس می یای که آدم دوست داره محکم محکم بغلت کنه.بعدم اروم چشمتو باز می کنی یه لبخند بی نهایت قشنگ می زنی دوباره ادامه کش و قوست.خودمونیم مامانی بیدار شدنت از خواب هم عجیب شبیه بابایی.مامان فدات بشه.

راستی دیروز پرستارت اومد و من تو را با اون تنها گذاشتم و رفتم تو اتاق کمد لباسای بابا و خودمو مرتب کردم.پسر گلم ماه.اصلا گریه نکردی .پرستارت تعجب کرده بود که یه آقا پسر ناز چقدر می تونه ماه باشه.قرار چند روز دیگه هم بیاد و منم باشم تا تو بهش عادت کنی و بعد مامان دوباره بره سر کار.از حالا که بهش فکر می کنم دلم می گیره.آخه دلم واست تنگ می شه.همه دنیای منی مامانی.

هفته پیش واسه چکاپ ماهیانه رفتیم دکترت و خدا را شکر همه چیز خوب بود.وزنت 6600 و قدت 64.ماشاالله پسرم داره بزرگ می شه.ولی دکترت اجازه شروع غذای کمکی را زودتر نداد و گفت پایان 6 ماهگی.قراره فردا که رفتیم خونه مادر واست فرنی درست کنه و غذاتو شروع کنیم.مجوز 2_3 روز زودتر را از دکترت گرفتم.

راستی جمعه و شنبه هم مهمونی دعوت بودیم که تو عزیز دلم یکم غریبگی کردی و گریه کردی.آخه حق داری مامانی منم اگه بودم گریه می کردم.آخه اینقدر ماشاالله ماهی که از در که می رفتیم تو همه می ریختن سرت و یکی دستتو ببوس یکی پاتو ببوس یکی لپتو بگیره.خوب تو هم تعجب می کردی و می ترسیدی که اینا چرا اینجوری می کنن.فدای ترسیدنت بشم مامانی.

این روزها با تو  در کنار تو به عشق لبخند تو به شوق گرفتن دستای کوچولوت لحظه لحظه ها را نفس می کشم و برای هر لحظه این روزها خدای مهربونمونو شکر می کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نیلووو
5 مرداد 90 18:31
به سلامتی غذای کمکی رو شروع کردی مبارکهههههههههههههههه البته سام یه ماهی میشه که شروع کرده اونم فقط فرنی و سرلاک و حریره بادوم