فرش بازی ایلیا کوچولو
این روزا من و تو عزیز دلم یکم از وقتمونو با فرش بازیت می گذرونیم.وقتی سر حالی خنده های نازی میکنی که دل آدمو آب می کنه.همیشه لبات پر از خنده باشه عزیز مامان.وقتی تقریبا 2/5ماهت بود یه روز گذاشتمت تو فرش بازیت خیلی ترسیدی و گریه افتادی ولی حالا که کوچولوی من یکم بزرگتر شده دیگه نمی ترسه و یه عالمه با همدیگه با فرش بازیشو و عروسکاش بازی می کنیم.مامانی فدات بشه عزیز دلم.
قربونت برم مامان که لباست با فرش بازیت سته.می دونی مامانی این عکسها را ساعت 1 شب 24 تیر (13 شعبان)ازت گرفتم.خونه مادر بودیم .آقا پسرم یه خواب کوچولو رفتن و بیدار شدن و دیگه خوابشون نمی یومد.منم لباستو پوشیدم و با خاله یه عالمه عکس ازت گرفتیم. مادر می گفت همین کارا را می کنی بچمو بد خواب می کنی دیگه!مگه بچم مدله؟چه مامانی داری نه ایلیا!
فدات بشم مامانی یکم بازی کردی بعدم تو بغل مادر خوابت برد.مرسی مادر که اینقدر مواظب ایلیایی.خیلی دوست داریم .بی نهایت....و مرسی ایلیای گلم که با این بلا هایی که مامانی سرت می یاره بازم واسه مامان می خندی.دوست دارم.بی نهایت....