تولد دو سالگی ایلیا...
تولد دو سالگی پدر و پسر هم برگزار شد.قصد گرفتن تولد مفصل را نداشتم.5 بهمن چهار شنبه بود که به فکر گرفتن تولد سورپرایزی برای مهربان همسر و ایلیا افتادم.سخت بود اما شیرین...تمامی کارها از خرید و تزیینات و همه و همه را طوری انجام دادن که مهربان همسر شک نکند لذت بخش بود و کمی سخت...همه چیز به خوبی برگزار شد و اگر نبود کمک های مادرم که روز تولد همه زحمت پخت غذا را کشید بی شک مهمان ها بی غذا می ماندند ...نمی دانم چگونه زحمت های بی دریغش را که با تمام وجودش برایم انرژی می گذارد را جبران کنم...فقط می دانم که بی نهایت دوستش دارم و تا بی نهایت هم مدیون مهربانی اش هستم...خداوندا شاد و سلامت بدارش....
پسرک سنگ تمام گذاشت و بی نهایت رقصید و شادی کرد و من آن شب عجیب حس کردم که خوشبختم...با تمامی غصه های دلم و تمامی دلتنگی هایم و تمام اشک ها و بغض های بی امانم باز هم خوشبختم...چرا که هنوز که هنوز است عاشقم همسرم را بیشتر از پیش هنوز هم وقتی درب خانه را باز می کند مثل دوران دانشجوییمان که درب کلاس را باز می کرد و من صدای قلبم را به خوبی می شنیدم و خوب می دانستم در نگاهم عشق است که موج می زند...هنوز که هنوز است با آمدنش حضور عشق را در میانمان حس می کنم با تمامی خستگی هایمان با تمامی فکر و خیال های اقتصادیمان که این روزها عجب بیش از حد عجیب زیاد شده است ...من خوشبختم چرا که در زاد روز مهربان همسرم خداوند پسرک را به من بخشید...ایلیای عزیزی که برای آمدنش سختی ها کشیدیم و حال او شیرینی زندگیمان هست و تمام هستی مان....ثمره عشق ما...خداوندا سلامت بدارعزیزانم را و پایدار نکه دار عشقمان را...آمین.
پی نوشت 1..تم تولد پسرک پنگوین بود و کیک تولد پسرک را هم در خانه درست کردم.خوشمزه بود و دلم خوش بود که شبیه پنگوئن تزیین شود که البته به نظرم کوچکترین شباهتی به پنگوئن نداشت!!!
پی نوشت 2...تمامی تزیینات و برش زدن ها و کاردستی درست کردن ها بعد از خوابیدن و پدر و پسر در طی 4 روز انجام شد و این چند شب خوابیدن تعطیل شد...ومن خوب می دانستم که این عشق و دوست داشتن این پدر و پسر دوست داشتنی است که انرژی می دهد به من..دوستتان دارم بی نهایت...تا همیشه...
پی نوشت ٣...دو جلد کتاب به عنوان های لالایی و تولدت مبارک با عکس های ایلیا طراحی و چاپ کردم که ایلیا خیلی دوستشون داشت...
برگه یادگاری
عکس ها در ادامه مطلب.....
کادو تولد پسرک...