عیدت مبارک سید کوچولوی مامان
عزیزمامان فردا عید غدیره.به قول بابایی عید ماهاست دیگه.آخه تو و بابایی سید هستین و من چقدر خوشبختم که شما دو تا عزیز را در کنارم دارم.مامانی باور کن هر دو تونو دیوانه وار دوست دارم ولحظه لحظه خدای مهربون را به خاطر مهربونی هاش شکر می کنم.هر چند سرنوشت مامان و خاله و مادر طوری رقم خورد که همیشه همیشه یه گوشه دلمون دلتنگ یه عزیز آسمونی باشه و یه غم سنگین مهمون همیشگی دلهامون ولی باز هم خدای مهربون را به خاطر تموم مهربونی هاش شاکرم و مثل همیشه سلامتی و خوشحالی تو عزیز مامان را از اون بهترین می خوام.
امشب بابایی یه شاخه گل مریم به تو سید کوچولوی خودمون عیدی داد و یه گل رز خوشگل هم به مامانی .مرسی بابایی تو مهربون ترین مرد روی زمینی.دوست داریم بی نهایت.بابایی می گفت گل فروش ربان سبز نداشت این روبان را گرفتم برای پسر کوچولوی خودم.امان از دست این بابایی شیطون.قربونت برم که مامان ربان پیچت کرده.خوب تو گل منی دیگه.
(مامانی عیدی را که نمی خورند.بده به مامان .آفرین پسر گلم.خوب سید ایلیای گلم چی می خواد عیدی بده به مامان.باشه عزیز دلم عصبانی نشو.عیدی نمی خوام عزیز خودم.)
عزیز مامان اینو بدون که وجود مهربونت نگاه معصومانه ات که بیشتر وقتا هم خونه می شه با یه شیطنت دوست داشتنی و خنده های شیرینت بهترین عیدی برای مامان.بابایی وسید ایلیای من دوستون دارم بی نهایت...تا همیشه.