دومین یلدایت مبارک ایلیای من
می گویند بلندترین شب سال است...یلدا را می گویم.امسال هم گذشت شاید بلند تر از شبهای قبل شاید هم نه...ولی خوب می دانم شب بعد از یلدا برای من بلندترین شب ها بود.از آن شب هایی که هرچه چشم به آسمان می دوزی یک خیر مقدم خشک و خالی هم به خورشید نمی گویدانگار همین امشب باید تسویه حساب کنند تمام دلخوری هایشان را...!!!
یلدا گذشت و شب بعد از یلدا ایلیا من سخت بیمار شد.نگاه معصومانه اش پر از درد بود و بدتر از آن وقتی نیمه شب حالش بهم خوردو من با دنیا دنیا ترسی که بدجور هم پیمان اشک شده بود بغلش کردم و آرام گفتم ....اشکالی نداره مامانی..اینجا بشین تا تشک تمیز بیارم..
با چشمان بیمار و پر از خوابش گفت...مامانی ببخشید کثیف شد...
این جمله که حتی بیش از چهار کلمه هم نبود وجودم را لرزاندو چشمانم اینبار هم هجوم بی امان اشک را به خوبی احساس کردند.به آغوشش کشیدم و اشک ریختم و اینبار در گوشم با صدایی آرام گفت مامانی گریه(اریه) نکن...و من باز در آن نور ملایم چراغ خواب اتاق هجوم بی امان اشک را بیشتر از پیش احساس کردم...
در آن سکوت پر از تاریکی اشک های بی امان من بود و نفس های داغ پسرک که می شمرد لحظه های سنگین آن شب را..و در این میان هر از گاهی صدای روشن شدن پکیج خانه بود که می شکست بغض ثانیه هایی را که انگار نایی برای گذشتن نداشتند ...آن شب برای من یلدا بود..بلندترین شب سال!!!
هفت روز گذشت ...کم کمک شیطنت مهمان دوباره نگاهش شد و باز خنده روی لبانش نقش بست و باز با پاهای کوچکش مسیر میان اتاق های خانه را صد بار که نه شاید هزار بار در روز می دوید...
نگاهش می کنم در میان دویدن هایش از آشپزخانه نگاهش می کنم مسمومیت عجیب لاغرش کرده است...
می روم به سمتش و محکم بغلش می کنم و غرق بوسه اش می کنم...و او با تعجب و البته بی نهایت شاکی و عصبانی که چرا مخل آسایشش و البته بازی اش شده ام با جدیت تمام می گوید...برو...برو اونبر....
وای چه حس عجیبی است هوایی پر شده از عشق و بوسه را مزه مزه کردن ...
بارالهی...شب هایمان را چه یلدا باشند و چه نباشندپرشان کن از حضورت و باز پرشان کن از عشق و باز پر شان کن از سلامتی...آمین.
*پی نوشت.1..دومین تزریق ایلیا هم 2 دی 1391 زده شد.اولین اون هم 9 مهر 91 بود.و اینکه ایلیای من به تمام معنا مرد بود...
پی نوشت 2...عزیز من اینقدر آب بدنت کم شده بود که رگ گیری برای انجام آزمایش واقعا مشکل بود و بی نهایت اذیت شدی و ولی باز هم ایلیا من به تمام معنا مرد بود...