واما از پوشک گرفتن..
بر خلاف تصورم از پوشک گرفتن پسرک آنقدر ها هم سخت نبود به نوعی اصلا سخت نبود...پسرک خیلی زود یاد گرفت...البته بماند که روز های اول عشق به آب بازی شاید نصف ساعت شاید هم بیشتر و بعضا اگر پسرک لطف می کردند و دلشان به حال کمرم می سوخت کمتر به آب بازی مشغول می شدند اما به جرات می توانم بگویم که هیچ جای خانه کثیف نشد و فقط دو بار شیطتنت های بی پایان پسرک حواسش را پرت کرد و در آستانه ورود به دستشویی آنچه نباید می شد رخ داد...به قول پسرک حواسم نبود....ببخشید...
و من به قول مهربان همسر آن لحظه قورتش می دهم....و به این فکر می کنم که خداوند بزرگم بی نهایت هوایمان را دارد...از شیر گرفتن پسرک از پوشک گرفتنش بر خلاف تصوراتم و استرس های بی امانم آسان بود و شدنی....
پی نوشت 1..پسرک تقریبا یک سال و چهار ماهه بود که دیگر خودش شیر مرا نخورد ومن هنوز که هنوز است دلم غش می رود برای لحظه لحظه آن یک سال و چهار ماهی که پسرک به آغوشم می چسبید و انوقت من عشق را با تمام وجودم حس می کردم.یادش بخیر قداست لحظه لحظه های آن یک سال و چهار ماه.
پی نوشت 2...از پوشک گرفتن ایلیا از تاریخ 92/2/2شروع شد و حدود 10 روز به طول انجامید...