اولین رستوران رفتن ایلیا
ایلیای گلم 21 مرداد بود که مادر خونه ما بود و خاله هم که امتحان داخلی را عالی داده بود اومد پیشمون و با بابایی و من و تو عزیز دلمون افطار را رفتیم بیرون.اول قصد داشتیم بریم رستوران زاگرس ولی وقتی رسیدیم اونجا باد شدیذی می یومد این رستوران هم توی کوه بود منصرف شدیم و رفتیم رستوران ترکیه ای آتایار.خیلی خوش گذشت تو هم پسر ماهی بودی خیلی ماه.یه عالمه بغل مامانی پاساژ گردی کردیم و مو قع عکس گرفتن هم یه عالمه واسمون خندیدی.خیلی گلی کوچولوی مامان.
اینم عکسای ایلیای گل توی خونه قبل از رفتن.قربون پسرم که مثل آدم بزرگا ژست گرفته!آقا را با این ساعتشون!(راستی مامانی این ساعتو ١٩ مرئائ که رفته بودم بیرون روپوش سفید برای سر کار بخرم واست خریدم.مگه مامان می تونه بره بیرون و واسه عزیز دلش چیزی نخره!ناگفته نمونه فروشنده وقتی گفتم ساعت برای بچه ٦ ماهه می خوام تعجب کرد و خندید!)
اینم عکس عزیز مامانی توی رستوران.فدات بشم مامانی که چنگال می خوری!حالا پشت سرمون می گن عجب مامانی به بچه اش هیچی نمی ده بخوره!آخی!