ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

عزیز دل مامان بابا

دومین سفر شمال...

1392/11/13 3:11
نویسنده : مامان ایلیا
922 بازدید
اشتراک گذاری

تابستان امسال راهی شمال شدیم برای بار دوم پسرک تجربه کرد امواج خروشان و البته آبی آسمانی که نه امواج آبی خاکستری دریا را ...رفتنمان بی نهایت شیرین بود با پدر و پسر و برادرزاده مهربان همسر (شایان) که پسرک عجیب عاشقش هست راهی شدیم و بی نهایت خوش گذشت و ذره ای نه من اذیت شدم و نه پسرک اذیت کرد...دو روز را بابلسر ماندیم و پسرک بازی کرد شیطنت کرد و من با خنده هایش خستگی هایم را پا به پایش روی ماسه های ساحل دویدن را به دست فراموشی می سپردم و درد زانوی سمت راستم را که این روزها گاهی امانم را می بردرا از یاد می بردم...بار الهی همیشه همیشه خنده را بر لبانش جاری ساز و سلامتی را مهممان لحظه لحظه هایش کن...آمین...

پی نوشت 1...و باز هم مثل مسافرت قبلمان(گاجره) موقع برگشت با مهربان همسر میانمان شکراب شد و حال که فکرش را می کنم حق هم بامن بود و هم با او...اینکه هیچ کدام کوتاه نمی آمدیم الان که به آن فکر می کنم برایم سوال بر انگیز است...خوب می دانم که او مهربان ترین مرد روی زمین است و خوب می دانم که دیوانه وار عاشقش بودم و هستم ولی لحظاتی هست که من از او انتظاراتی دارم که از دید من به جا و از دید او نابجا و این می شود دلیل شکراب شدن بینمان و بعد ها که فکر می کنیم به آن لحظه ها خوب می دانم که حق با مهربان همسر است نه صد در صد که ٦٠ درصد ولی به جرات می توانم اعتراف کنم که در تمامی لحظاتی که دلگیر می شوم از او باز هم دیوانه وار دوستش دارم و عاشقم اورا و مهربانی های  بی پایانش را...

پی نوشت ٢...در مسیر برگشت ساعت ٢بعد ازظهر در اوج گرما بعد از اتوبان قم کولر ماشین از کار افتاد و اینکه در آن اوج گرما چه بر ما گذشت بماند...

و اما بعد از یک آب بازی جانانه..یک خواب شیرین عجیب می چسبد....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان رادین
29 دی 92 21:38
انشالله همیشه به سفر